Novelful - Romance Story
  • 2.3

Novelful - Romance Story

  • آخرین نسخه
  • HK IReader Technology Limited

برنامه خواندن رمان خوب محبوب

درباره این برنامه

توجه! طرفداران رمان و داستان!
Novelful ، یک بستر داستان پردازی عاشقانه برای دوستداران داستان در سراسر جهان. به Noverful فوق العاده خوش آمدید!

[چرا نورفول؟]
رمان های دارای حق چاپ بدون کپی رایت ، هر روز قسمت های جدید را منتشر کنید!
ژانرهای mulultiple گنجانده شده ، مناسب را برای شما توصیه می کنند!
- لذت بردن از خواندن حتی وقتی آفلاین هستید!

آیا می خواهید داستان بخوانید؟ بیا در Novelful به ما بپیوندید!
ممکن است علائم زیر را از اینجا بدست آورید: عشق رمانتیک میلیاردر و مدیرعامل ، گرگ گرگ به عنوان همسرتان ، آلفا قوی و عشق بیش از حد پسر بد ، متولد شده برای انتقام جویی یا ابرقدرت خیالی.

[داستانهای داغ]
- Weerewolf و Shifter❤❤❤
:
"این معنی ندارد." زمزمه کردم ، دستم روی دستگیره درب. "ما نمی توانیم به مادر و پدر بگوییم." او دوباره به تاریکی زمزمه کرد. "شما نمی توانید همسر من باشید!؟" من برگشتم "برادرم." "من قصد مقاومت در برابر جرقه ها را در آوریل ندارم." او بزرگ شد. "W-چه؟" او گفت: "من تو را خیلی بد می خواهم که صدمه ببیند." مثل این بود که لبهایم حرکت کرد و برای من صحبت کرد. "پس مرا ببر." لب های گرم او بر روی مین خرد شد و آنها را در تاریکی پیدا کرد. جرقه ها کمد ریز را به سمت بالا روشن کرد و ناگهان می دانستم که او تقریباً به نظر می رسد که ما در یک اتاق پر از نور هستیم. من می توانستم هر حرکتی را که او انجام داده است ببینم ، و من می خواستم او را به سمت من حرکت دهد. من او را با زور بوسیدم و آرزو کردم. اولین بوسه من با برادرم است. همسر من

:
"من رئیس جمهور گرگ مک هستم. ما گرگ هستیم. نام جاده من جانور است. هیچ زنی به دلیل زخم روی صورتم مرا نمی خواهد. من از رفتن به برادران دوستم MC هیجان زده شدم. ما امروز برای ورود من برنامه ریزی کرده بودیم.

سپس زوزه گرگ را شنیدم. و ساکت شد. "


- عشق عاشقانه بیلیونر
:
وی پس از قاب بندی شده توسط نامادری خود ، تمام شب را با آن مرد مرموز گذرانده بود. در پایان ، او مجبور شد کشور دیگری را ترک کند. پنج سال بعد ، او با یک جفت گنجینه اژدها و ققنوس زیبا بازگشت! با این حال ، در روز بازگشت ، او مدیرعامل خوش تیپ را توهین کرده بود. چیزی که او را حتی بیشتر شوکه کرد این بود که این مدیرعامل و پسرش دقیقاً یکسان به نظر می رسند! "یک جفت عکس زیبا به طور تصادفی در اینترنت ویروسی شد. یک روز ، مدیرعامل قدم به جلو گذاشت و مسیر خود را مسدود کرد. " "زنان ، بیایید در مورد حق مراقبت از کودکان صحبت کنیم!" "بیایید در مورد آن صحبت نکنیم!" مردی او را در مقابل دیوار قرار داد. "خوب ، بیایید در مورد فرزندانمان صحبت نکنیم. بیایید در مورد زمانی که می توانیم گواهی ازدواج بگیریم صحبت کنیم! "

:
او یک پشتیبان مالی بسیار ثروتمند و مرموز بود. او وقتی بیشتر به پول احتیاج داشت ظاهر شد. بعد از یک شب ایستاده ، او پول گرفت و رفت. هنگامی که آنها دوباره ملاقات کردند ، او در حالی که او فقط یک مدیر کوچک در یک هتل پنج ستاره بود ، به یک بزرگسالی تجاری تبدیل شده بود. تحت فرمان او ، او مجبور شد خانه دار شخصی او شود و زندگی عادی خود را اداره کرد. "باتلر لو ، مدیرعامل اشتهای ضعیفی دارد. او را برای یک وعده غذایی همراهی کنید. " باتلر لو ، مدیرعامل حال و هوای خوبی ندارد. لطفا با او بازی کنید. " "باتلر لو ، مدیرعامل خوب نمی خوابد. شما باید وقت بیشتری را با او بگذرانید ... "لوو چینگین دیگر نمی توانست آن را تحمل کند ،" من فقط یک خانه دار هستم ، نه یک برمید! " دستیار احساس اشتباه کرد و گفت: "مدیرعامل گفت اگر باتلر لوو مایل به انجام این کار نیست ، پس درس را به او یاد دهید. شما می خواهید یک امتحان کنید ، باتلر لو؟ " "بیا دیگه! چه کسی جرات نمی کند؟! "

در حال حاضر یک هوادار Novelful؟ ما را در فیس بوک دنبال کنید تا در مورد نویسندگان ، داستان ها ، مسابقات و موارد دیگر مورد علاقه خود به روز بمانید!

facebook-https: //www.facebook.com/novelful/

نسخه ها Novelful - Romance Story